کد مطلب: ۳۸۲۶
تعداد بازدید: ۵۱۲
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۰
حج؛ برنامه‌ی تکامل| ۶۱
حال، ما هم كه خود را شناخته و فهميده‌ايم خدايى داريم كه ما را براى رساندن به قرب جوار خود كه جنّت‌المأوى و فردوس اعلى است، حركت داده و منزل به منزل جلو مى‌برد، همين سه كار مهم و اساسى را بايد انجام بدهيم تا به بهشت برين و لقاء حضرت ربّ‌العالمين كه «كعبه»‌ی مقصود است، نايل بشويم.

اتمام حجّ و نتایج آن| ۵


 

۶ـ وظيفه‌ی انسان در سير به سوى خدا
 

کسی كه عازم سفر حجّ است، سه كار مهمّ و اساسى دارد که بايد به ترتيب انجام بدهد تا به مقصد برسد:
اوّل، تهيّه‌ی مرکب و تأمين توشه‌ی راه كه بى‌زاد و راحله و استطاعت، توانايى حجّ نخواهد داشت.
دوّم، دل كندن از خانه و اهل و عيال و وطن و سپس به راه افتادن و رو به كعبه و بيت‌الله حركت نمودن، لازم است؛ اگرنه، تنها با به دست آوردن زاد و راحله و آنگاه در خانه نشستن، كسى به كعبه نخواهد رسيد.
سوّم، بعد از رسيدن به حرم، مشغول مناسك و اعمال حجّ گردیده و آنها را يكى بعد از ديگرى به انجام رساند كه در اين صورت، كار او تمام است و مقصود از سفرش حاصل است.
حال، ما هم كه خود را شناخته و فهميده‌ايم خدايى داريم كه ما را براى رساندن به قرب جوار خود كه جنّت‌المأوى و فردوس اعلى است، حركت داده و منزل به منزل جلو مى‌برد، همين سه كار مهم و اساسى را بايد انجام بدهيم تا به بهشت برين و لقاء حضرت ربّ‌العالمين كه «كعبه»‌ی مقصود است، نايل بشويم.
اوّل، به «مركب» خود برسيم. مركب ما در اين سفر بزرگ آخرت كه پيش گرفته‌ايم، همين «بدن» است كه بايد وسايل حيات و بقايش، از خوراك و پوشاك و مسكن و ديگر نيازمندى‌ها، فراهم و منظّم باشد تا به مقصد نرسيده از كار نماند.
دوّم، بعد از تأمين حوايج مركب، بايد از زايد بر مايحتاج بدن از انواع تمتّعات و تلذّذات، دل بر كنيم و علايق دنيايى خود را كمتر كنيم، یک‌یک از صفات رذيله و اخلاق ناپسند را از خود دور سازيم و اين «عقبات و گردنه‌هاى پر پيچ و خم و صعب‌العبور» را به هر نحوى طى كنيم. گرچه بسيار مشكل است پشت‌پا به هوس دل زدن و آنچه كه دل مى‌خواهد از تمتّعات زندگى، فراهم ننمودن يا فراهم‌كرده‌ها را كه جزء فضول و تجمّلات زايد زندگى است از خود دور ساختن.
آری! بسيار دردناك است و جگرسوز؛ ولى:
چه خوش گفت آن مرد داروفروش / شفا بايدت داروى تلخ نوش
جز این چاره‌اى نيست. آدمى كه قصد حجّ و زيارت بيت‌الله دارد، بايد دل از وطن مألوف و اهل و عيال محبوب بردارد و احياناً خانه و باغ و بوستان و اثاث تجمّل كه زايد بر لوازم ضرورى زندگى است، بفروشد و قدم در راه كعبه بگذارد؛ اگرنه با دلبستگى محكم به کاخ و فرش و اتومبيل و جدا نگشتن از اولاد و عيال و ضیاع[1] و عقار[2]، به كعبه رسيدن و «حاجى» شدن، «محال» است.
سوّم، بعد از آنكه اين توفيق بزرگ الهى، نصيب ما گردید و علايق افراطى دنيايى از دل بيرون شد و صفحه‌ی قلب از تيرگى‌هاى رذايل اخلاق از ريا و نفاق و كبر و بخل و حسد، پاك و مطهّر گرديد و آماده‌ی پذيرش و انعكاس انوار معرفت و محبّت خدا شد، تازه در این موقع و با این شرایط، مانند آن حاجى شده‌ايم كه سوار بر مركب رهوارى شده و دل از خانه و زندگى كنده و صحراهاى پرمحنت و گردنه‌هاى صعب‌العبور حجاز را پيموده و وارد حرم گشته است و حال، بايد شروع به اعمال نماید.
ما هم، بعد از تصفيه‌ی آيينه‌ی دل، بايد شروع به تحصيل علم و معرفة‌الله بنماییم و بكوشيم از طريق تعلّم و آموختن احكام دين و معارف الهى و انجام وظايف و اعمال عبادى كه قوى‌ترين عامل ازدياد نور بصيرت و بينايى قلب است[3] روز به روز و ساعت به ساعت، بر شدّت نور معرفت خود نسبت به خدا و معاد بيفزاييم و لحظه‌اى از «طواف» بر گرد «كعبه»‌ی مقصود كه خداست، غافل نگرديم و آنى از «سعى» در اين وادى «صفا» غفلت نكنيم و هميشه در حال «وقوف در عرفات» باشيم و دم به دم از ديدن آثار حكمت و قدرت حق، «عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ» بگوييم.
در همه حال، مشغول مبارزه‌ی با شيطان و «رمى جمرات» باشيم كه شيطان هميشه در كمين ماست و به انواع حيله‌ها و تزويرها مى‌كوشد هوس‌هاى نفسانى را در نظر ما، زيبا و دلربا جلوه دهد و ما را بفريبد. از اینرو شديداً بايد مراقب خود باشيم كه هرگز دست ما خالى از «سنگريزه‌هاى يقين و ايمان» نباشد تا اينكه هر دم، شيطان پليد خواست از اين «بيابان منا»‌ی جان ما، سر برآورد و وسوسه‌اى برانگيزد، فوراً سنگ بر مغزش بكوبيم و علیرغم او، «گوسفند هواى نفس» را بر زمين خوابانده و كارد به حلقومش کشیده و ذبحش بنماییم كه:
وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِكين.
دائماً در حال «حلق» و سرتراشى باشيم و نگذاريم انبوه رذايل اخلاقى، بار دیگر در مغز و قلب ما متراكم گردد. تا خواست «مو»یی از كبر و حرص و بخل و حسد، ريا و نفاق و خودخواهى در مغز و جان ما برويد، فوراً با «تيغ» ايمان و معرفت، محو و نابودش نماییم.
آری! اين است وظيفه‌ی انسانى ما مسلمان‌هايى كه خدا و فردوس اعلى را هدف و مقصد سير خود قرار داده‌ايم و به قول خود، زُوّار خدا و مسافر الى‌الله هستيم! ولی یا للاسف که ما، آنچنان ترك وظيفه نموده‌ایم كه گويى اصلاً موضوع مسافر بودن و سير و سلوك و مسير و مقصد خود را، از ياد برده و بى‌خبر از اين شده‌ايم كه ما، زوّار خدا و بار سفر بستگان به سوى حضرت پروردگاريم!
خیر! ما، بزّاز و بقّال و عطاريم، عالم و صنعتگر و ناطق و سخنرانيم. ما كارمان اين است كه صبح كه از خواب برخاستیم، با عجله و شتاب، به اين سو و آن سو بتازيم، نان و گوشتی و سیب‌زمینی و پیازی یا خورش فسنجان و بوقلمون بریانی تهیّه کنیم و گرد هم بنشینیم و بخوریم و فردا، دوباره همین کار را از سر بگیریم.
عمر شصت هفتاد ساله‌ی خود را اين‌ چنين بگذرانيم تا اين بدن از نشاط و فربهى نيفتد. خيلى كه چاق شد، رژيم بگيريم و لاغرش كنيم. زياد كه لاغر شد، تقويتش نموده و چاقش سازيم.
خواجه را بين كه از سحر تا شام / دارد انديشه‌ی شراب و طعام
شكم از خوشدلی و خوشحالی / گاه پر می‌كند گهی خالی
فارغ از خلد و ایمن از دوزخ / جای او مزبله است یا مطبخ
مرد نادان، عازم حجّ است و به عزم حجّ، شتر خریده و در طویله بسته است. صبح و شب، تیمارش می‌کند و آب و علوفه‌اش می‌دهد. پالانش که کهنه می‌شود، پالان نو بر دوشش می‌گذارد، افسارش که پاره می‌شود، افسار تازه بر سرش می‌زند. گویی، همّی جز شترپروری ندارد تا آنکه عاقل و فرزانه‌ای، بانگ بر او می‌زند که: ای جاهل غافل! در چه حالی؟! مشغول به چه کاری؟! تو، شتر می‌پرورانی و قافله از مرز گذشت! موسم حجّ فرارسید و حجّاج و زائران بیت، لبّیک گفته و در عرفات، وقوف کرده‌اند و تو هنوز از طویله بیرون نیامده‌ای! علی‌الدّوام، آب و علف به شتر می‌دهی و پالان و افسارش تازه و نو می‌سازی!
پس کی باید حرکت نمایی و کی باید عقبات و گردنه‌های بیابان‌ها را طیّ کنی تا به مقصد برسی؟! موسم حجّ گذشت و فرصتی باقی نیست. در این موقع، تازه آن بیچاره‌ی نادان به هوش آمده و از طویله، بیرون می‌پرد و به کتابخانه می‌رود و یک کتاب راهنمای حجّ و مناسک حجّ می‌خرد و بنا می‌کند خواندن و شهرها و منزل‌های بین راه را یک‌یک حفظ کردن که کجا چاه آب است و کجا درّه و کوه است. راه کدام است و بیراهه کدام و سپس کتاب مناسک حجّ را می‌خواند که میقات کجا و احرام، به چه کیفیّت است و طواف بیت از کجا باید شروع شود و استلام حجر چگونه پذیرد و سعی از کجا و وقوف در کجا که ناگهان، عاقل دیگری فریادش بلند می‌شود که: آخر ای مردک نادان! حاجیان مکّه، الآن تمام منزل‌ها را طیّ کرده و از میقات گذشته و احرام بسته و لبّیک گفته‌اند. از وقوف در عرفات و مشعر نیز فارغ گشته و به قربانگاه منی آمده‌اند، تو چه خود را مسخره کرده و تند تند کتاب مناسک حجّ می‌خوانی و اوضاع جغرافیایی مکّه و حجاز را حفظ می‌کنی و تحویل دیگران می‌دهی!!
آیا فقط خواندن کتاب مناسک، فهمیدن آداب و احکام حجّ و دانستن اوضاع جغرافیایی سرزمین حجاز، آدمی را حاجی می‌سازد و زائر بین‌الله می‌گرداند و به جنّت و رضوان و سعادت جاودان می‌رساند؟!
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی / این ره که تو می‌روی به تُرکستان است
حال اکثر ما مردم، چنینیم. يك عمر مشغول «شترپروری» هستیم و اين «بدن» را كه به عنوان «مركب» راه به ما داده‌اند، چاق و فربه مى‌كنيم و «پالان و افسارش» را تازه و نو مى‌سازيم؛ آنچنان كه به كلّى از «راه» وامانده و از «مقصد» بى‌خبر افتاده‌ايم.
لباس‌هاى فاخر و غذاهاى مطبوع و تجمّلات روزافزون زندگى و بالاخره جلوه‌هاى فريبنده‌ی مظاهر حيات مادّى، چنان ما را سرگرم به خود ساخته است كه اصلاً فراموش كرده‌ايم كه هدف و مقصود از حركت از صلب پدر و رحم مادر و آمدن به دنيا و اين همه سعى و تلاش در دنيا، رسيدن به لقاى خدا و استقرار در عرفات جنّت‌المأوى است و تنها راه آن، پرهيز از استغراق در شهوات حيوانى و اعراض از انهماک در لذايذ مادّى و حركت نمودن با قافله‌ی انبياء و اولياء در مسير عبوديّت و بندگى خالق بى‌همتاست.
وا اسفاه كه صاحبنظران روشندل، با هدايت پيغمبران و امامان(ع) راه را تشخيص داده و پيش گرفته و رفتند و به مقصد رسيدند، ولى ما همچنان سرگرم چاق و لاغر ساختن اين شتریم و هنوز از «طویله» بیرون نیامده‌ایم!
آری! تمام علوم و دانش‌هاى دنياى روز، از طبّ و فيزيك و شيمى و كارخانه‌ها و دارالتّجزیه‌ها و دانشگاه‌ها، عموماً درس چاق كردن اين شتر را مى‌دهند و روز و شب، تجمّلات و عوامل تزيين و تقويت اين شتر را به صورت «مد»هاى تازه و نو به بازار مى‌آورند و مردم را سرگرم مى‌سازند. مجالى به بينوايان نمى‌دهند كه اندكى به خود آمده و تكانى بخورند و خويشتن را از ميان اين «تجمّلات شتری» بيرون کشیده و با قافله‌ی شكوهمند انبيا و اولياى خدا، به راه انسانيّت و آدميّت افتاده و رو به كعبه‌ی مقصود و نيل به قرب كمال مطلق، به حركت درآيند.[4]
البتّه، جمع قلیلی از ما، اندکی به هوش آمده و از «طویله» بیرون جسته‌اند. به فكر شناختن راه و جزئيّات منازل بين راه افتاده‌اند و به كتابخانه رفته و عالم و دانشمند شده‌اند. اینان خيلى به شتر نمى‌پردازند و بيش از مقدار ضرورت، تر و خشكش نمى‌كنند. همين قدر كه آب و خوراكش فراهم باشد و از راه نماند، به همان اكتفا مى‌نمايند امّا همينان نيز، یک نوع بيمارى ديگرى دارند كه نتيجتاً با دسته‌ی اوّل، يكسان و برابر شده و از نيل به هدف، محروم گشته‌اند و آن بيمارى، اين است كه اين بزرگان، تنها به راه‌شناسى و راه‌دانى قناعت فرموده‌اند.
آنان، بى‌شكّ عالم و دانشمندند و صاحبان فضل و كمال. امراض روحى و بيمارى‌هاى عقلى را كه مانع رسيدن انسان به كعبه‌ی مقصود می‌باشد و عقبات صعب‌العبور اين راه محسوب می‌گردد، همه را خوب مى‌شناسند و دارو و درمان آنها را هم كاملاً مى‌دانند.
امّا چه فايده كه فقط راه‌دانند و راه‌شناس، نه راهبر و پيشوا.
هرگز قدمى در راه نگذاشته‌اند و گردنه‌اى از گردنه‌هاى پرمشکل اين راه را نپيموده‌اند و خوب! روشن است و مسلّم كه صِرف راه‌دانى و راه‌شناسى، آدمى را به كعبه نمى‌رساند.
قدم در راه نهادن و راه پيمودن و بار سنگين مصاعب[5] را به دوش كشيدن لازم است؛ اگرنه مانند همان كسى مى‌شود كه كتاب راهنماى حجّ و مناسك حجّ را گرفته و در ميان خانه و روى مسند نرم نشسته و بر بالش ناز تكيه داده و محتويّات آن دو كتاب را با آرامش تمام مى‌خواند و حفظ مى‌كند و تحويل ديگران مى‌دهد تا حاجى شود و به سعادت هر دو جهان نايل گردد!
خیر! حاجى شدن، ترك وطن مى‌خواهد و از مسند نرم و بالش ناز گذشتن و از آب‌هاى گرم و نامطبوع بيابان خوردن و آفتاب داغ صحراى منى و عرفات را تحمّل نمودن، لازم دارد.
 


تو نازنین جهانى، كجا توانى رفت؟
 


تذکّر
 
این حقيقت بر كسى پوشيده نيست كه در هر عصر و زمان، جمعى از عباد صالحین و بندگان روشندل واقع‌بين خدا هستند كه حائز مقام «علم و عمل» می‌باشند.
«ذُوا الْجَناحَیْن» هستند؛ دارای دو بالند. با بال علم و عمل به پرواز درآمده و در آسمان معرفت و شناسايى حضرت حق و عرض بندگى به ساحت اقدس او اوج مى‌گيرند. هم خود به كعبه‌ی مقصود و قرب خدا نايل مى‌شوند و هم جمعيّت‌هاى كثيرى را به دنبال خود کشیده و به مقصد مى‌رسانند. اینان، ريزه‌خواران خوان نعمت و شاگردان مكتب تربيت اهل ‌بيت رسالت(ع) هستند. تو نازنین جهانی کجا توانی رفت.
علما و و فقهاى ربّانى كه ستارگان درخشان آسمان علم و تقوا و فضيلت و مشعل‌هاى فروزان هدايت بر سر راه جامعه‌ی بشر می‌باشند، امثال شيخ صدوق و شيخ كلينى و شيخ طوسى و علّامه‌ی حلّى و علّامه‌ی مجلسى و شيخ انصارى و نظاير آنان در جميع ازمنه و اعصار، هر يك سهم بسزايى در احيا و ابقاى شريعت بيضاى محمّدى(ص) دارند.
اکنون، طايفه‌ی شيعه‌ی اماميّه هر چه دارد، از معارف عالیه و احكام متقنه‌ی الهیّه، از بركت زحمات و مجاهدات ارزنده‌ی اين دسته از بزرگان و شخصيّت‌هاى عظيم علم و روحانيّت، نصيبش شده است.
فَجَزاهُمُ اللهُ عَنِ الاِسْلامِ وَ الْمُسْلِمينَ خَيْرَ الْجَزاءِ وَ كَثَرَ اللهُ اَمْثالَهُمْ وَ اَنارَ اللهُ بُرْهانَهُمْ.
اینجا، با عرض تشكّر و سپاس به درگاه خدا، بحث مربوط به حجّ را پايان مى‌دهيم و به عون الله تعالى به بحث كوتاهى در باب زيارت مرقد مطهّر پيغمبر اكرم(ص) و مشاهد اهل ‌بيت رسالت(ع) مى‌پردازيم.
 


خودآزمایی
 


1- سه كار مهمّ و اساسى که شخص عازم سفر حج بايد به ترتيب انجام بدهد تا به مقصد برسد را بیان کنید.
2- قوى‌ترين عامل ازدياد نور بصيرت و بينايى قلب چیست؟
3- مركب ما در اين سفر بزرگ آخرت كه پيش گرفته‌ايم، چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


1 زمین زراعتی.
2 خانه، اسباب خانه.
3 يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً». سوره‌ی انفال، آیه‌ی ۲۹.
4 ما منكر نيستيم كه علوم طبيعى، يكى از عالى‌ترين طرق خداشناسى است. امّا چنانكه اشاره شده است در دنياى امروز و اوضاع كنونى، جز رونق دادن به زندگى مادّى و تأمين منافع جسمانى، بهره‌اى از آن علوم و صنايع، عايد جامعه‌ی انسان نمی‌گردد.
5 دشواری‌ها، جاهای دشوار.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: